آخرین ها در نقد 30

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه


ببخشید اگه یه مدت هست که وبلاگ به روز نیست باید ببخشید اما امروز زندگینامه ی جیمز کامرون گذاشتم که البته مربوط به ویکیپدیا فارسی در اولین فرصت زندگینامه ی کامل را ترجمه می کنم و در وبلاگ قرار می دهم.




جیمز فرانسیس کامرون (زاده ۱۶ اوت ۱۹۵۴) کارگردان آمریکایی اهل کانادا است که بیشتر فیلمهای مهیج و تخیلی می‌سازد.
او در شهر کوچکی به نام کپوس کیسینگ در حومه انتاریو کانادا، نزدیک آبشار نیاگارا، به دنیا آمد. در پانزده سالگی هم‌زمان با تحصیلات متوسطه فیلم یک ادیسه فضایی (استنلی کوبریک) را دید و به سینما علاقه مند شد. خودش در این باره گفته‌است: «با دیدن این فیلم به فیلمسازی علاقه مند شدم. نمی‌توانستم تصور کنم که کوبریک چگونه این کارها را انجام داده‌است. مایل بودم آنچه را او انجام داده بود فرا بگیرم. چاره‌ای نبود جز اینکه دوربین سوپر هشت پدرم را قرض بگیرم و سعی کنم با سرعت‌های مختلف از اشیای دور و اطرافم فیلمبرداری کنم، و بعد نتیجه را روی پرده ببینم. او یک بار در زمانی که مسئول جابجایی غذای مدارس بود به سینما میرود و فیلم جنگ ستارگان را می بیندو زمانی که بیرون می آید به دوست خود میگوید:باید این فیلم را من می ساختم.»

در ایام نوجوانی خانواده اش به دهکده ارنج در جنوب کالیفرنیا نقل مکان کرد، و چندی بعد با خواندن کتابی درباره فیلمنامه نویسی با همکاری یکی از دوستانش یک فیلمنامه ده دقیقه‌ای نوشت، و آن را به طریقه ۳۵ میلی متری فیلمبرداری کرد. کامرون با این فیلم در رشته‌های جلوه‌های ویژه، تمهیدات سینمایی و شیشه شفاف دست به آزمایش و تجربه زد. خودش گفته‌است: «به کتابخانه USC رفتم و هر چه مربوط به تکنولوژی فیلم بود پیدا کردم و خواندم. از صفحات کپی می‌گرفتم و از صفحات دیگر یادداشت برمی داشتم. در تکنولوژی سینما مجانی فارغ التحصیل شدم. در دانشکده ثبت نام نکرده بودم، بلکه تمام اوقات در کتابخانه بودم. معمولاً کوهی از کاغذ و پوشه در کنارم بود تا بیاموزم که جلوه‌های ویژه چگونه انجام می‌شوند.»
کامرون پس از پایان تحصیلات به هالیوود رفت و در دهه هشتاد به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردانی فن آور شناخته شد.
کامرون مانند بسیاری از کارگردان‌های آمریکایی فعالیت خود را از کمپانی «نیو ورلد پیکچرز» که متعلق به کارگردان آمریکایی راجر کورمن بود، آغاز کرد. کورمن به دلیل مشکلات فراوان که با صاحبان پر قدرت استودیوها، انجمن تولید کنندگان و انجمن پخش و توزیع فیلم در آمریکا داشت، کمپانی «نیو ورلد پیکچرز» را تأسیس کرده بود و هم به تهیه فیلم‌های تجاری پرفروش می‌پرداخت، و هم امکان تهیه فیلم‌های هنری فیلم سازان اروپایی مثل فرانسو تروفو، فدریکو فلینی و اینگمار برگمن را فراهم کرد.
جنگ فراسوی ستارگان نخستین فیلمی بو که کامرون در آن به عنوان طراح و سازنده صحنه‌ها از خود ابتکار عمل نشان داد، و در به تصویر کشیدن فیلمنامه‌ای که جان سی لز با الهام از فیلم هفت سامورایی نوشه بود قدرت استعداد و خلاقیت خود را به کار گرفت. کهکشان وحشت و فرار از نیویورک(۱۹۸۱) فیلم‌های دیگری هسنتد که کامرون در برنامه ریزی تولید و مسئولیت جلوه‌های ویژه آنها همکاری داشت. در چنین موقعیتی راجر کورمن فرصتی طلایی برای کامرون فراهم کرد تا نخستین فیلم خود را در سال ۱۹۸۱ به نام پیرانا ۲: تخم ریزی کارگردانی کند. قسمت اول این فیلم جان سی لز و جودانته با الهام از آرواره‌ها (فیلمی از استیون اسپیلبرگ) نوشته و ساخته بودند. پیرانا ۲ فیلمی با ساختار سینمایی ضعیف بود و در نمایش عمومی از جهت تجاری با شکست رو به رو شد.
جیمز کامرون پس از شکست پیرانا ۲ گفت: به آدمی شباهت داشتم که زیر آب مانده‌است. می‌دانستم که اگر قرار باشد روزی دوباره پشت دوربین فیلمبرداری قرار بگیرم، بایستی فیلمی برای خود بسازم. بنابراین شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. من در جلوه‌های ویژه سابقه مفیدی داشتم. بنابراین طبیعی بود که سراغ فیلمنامه‌ای با موضوعی علمی و خیالی بروم، و چون می‌دانستم قادر نیستم برای تهیه این فیلم بیشتر از سه تا چهار میلیون دلار فراهم کنم داستانی علمی و خیالی نوشتم که ماجرای آن در دوره معاصر می‌گذرد.

جیمز کامرون در سال ۲۰۰۷
فیلم دوم کامرون ترمیناتور یا نابودگر بود که کامرون آن را با بازی آرنولد شوراتزنگر، مایکل بین، [لیندا هامیلتون] و پل وینفیلد ساخت.
برای تولید ترمیناتور ۶ میلیون دلار هزینه شد، و وقتی فیلم در سال ۱۹۸۴ درست به آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نمایش در آمد کنایه‌ای بر «طلوع» عصر زمامداری رونالد ریگان قلمداد شد، و از آرنولد شوارتزنگر به عنوان مخوفترین فرانکشتین نیم قرن اخیر سخن گفته شد.
پس از موفقیت غیر منتظره ترمیناتور، که ۸۴ میلیون دلار درآمد داشت، کامرون در نوشتن فیلمنامه رامبو اولین خون- قسمت دوم (۱۹۸۵) همکاری کرد و سپس در سال ۱۹۸۶ فیلم بیگانه‌ها را با بازی سیگورنیویور، کاری هن و مایکل بین ساخت.
فیلم بعدی جیمز کامرون ورطه نام داشت. ورطه در سال ۱۹۸۹ با بازی ادهریس، مری الیزابت و مایکل بین شاخته شد.

جیمز کامرون در پیاده‌روی شهرت هالیوود دسامبر ۲۰۰۹
نابودگر ۲: روز داوری پر آوازه ترین فیلم کامرون تا آغاز دهه نود میلادی است. او که ترمیناتور را با هزینه‌ای بالغ بر شش میلیون دلار ساخته بود، در حرکتی بلند پروازانه ترمیناتور ۲ را با هزینه‌ای بالغ بر یکصد میلیون دلار ساخت.
دروغ‌های راست فیلم دیگری از جیمز کامرون است که او در سال ۱۹۹۴ با بازی آرنولد شوارتزنگر، جیمی لی کرتیس و تام آرنولد با هزینه‌ای بالغ بر یکصدو بیست میلیون دلار ساخت.
و اما تایتانیک ساخته جیمز کامرون است که با فروش افسانه ایش کامرون را در مقام یکی از ثروتمندترین مردان جهان قرار داد.
پس از اینکه کشتی اقیانوس پیمای تایتانیک در سال ۱۹۱۲، با وزن شصت هزار تن و دویست و هفتاد متر طول، که از بلندترین آسمان خراش‌های آن روزهای نیویورک بلند تر بود، به آب انداخته شد و چند روز بعد با ۲۲۴۳ نفر مسافر و خدمه، بر اثر برخورد با کوه یخ در اقیانوس اطلس زیر آب فرو رفت، و ۱۵۱۳ نفر جان خود را از دست دادند. این حادثه اندوهبار به موضوع جذابی برای سینماگران در آمد تا فیلم‌هایی از این ماجرا عرضه کنند. نجات یافتگان از تایتانیک (۱۹۱۲)، تایتانیک(هربرت سپلین، ۱۹۴۳)، شب به یاد ماندنی(جرج روی هیل، ۱۹۵۷)، شب به یاد ماندنی(روی وارد بیکر، ۱۹۵۸)، تایتانیک(نسخه موزیکال)، مالی براون غرق ناشدنی(چارلز والتر، ۱۹۶۴)و شب یخی(نسخه آلمانی) فیلم‌هایی هستند که پیش از فیلم پر خرج و جاه طلبانه کامرون ساخته و عرضه شدند.
آنچه باعث ساخته شدن این فیلم توسط جیمز کامرون شد، در کلام خود او آشکار است: «دهم آوریل ۱۹۱۲. تکنولوژی آرزوی دو دهه انسان را با نمایش معجزه‌ای با شکوه تحقق می‌بخشد. در آن زمان چه چیز بهتر از به آب انداختن تایتانیک بزرگ‌ترین و باشکوه ترین وسیله نقلیه ساخته شده توسط انسان، می‌توانست نشانه تفوق انسان بر طبیعت باشد، اما فقط چهار روز ونیم بعد رویای انسان فرو می‌ریزد. افسانه این بانوی دریاها، کشتی رویاها، در کابوسی هولناک به پایان می‌رسد، و توان شکست ناپذیر انسان در برابر چشمان وحشت زده دو هزار و پانصد مسافر مغلوب ضعف‌های همیشگی انسان می‌شود، و آن چه باقی میماند تکبر، بی خیالی، آز و آسوده طلبی است که مسبب این فاجعه بود.»
فیلم موفق دیگر کامرون فیلم آواتار بود. فیلم نه تنها پرفروش ترین فیلم سال 2009 بود، بلکه پرفروش ترین فیلم تمام تاریخ سینماست. این فیلم علمی تخیلی باعث شد که کامرون برای بار دوم (بعد از تایتانیک) برای بدست آوردن جایزهٔ گلدن گلوب بهترین کارگردانی به روی سن برنده برود. او همچنین برای اسکار بهترین کارگردانی نیز کاندید شد هر چند که به همسر سابقش کاترین بیگلو و فیلم موفق او (مهلکه) باخت.

فیلم‌شناسی

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

آلیس در سرزمین عجایب Alice In Wonderland



آلیس در سرزمین عجایب برگی دیگر از تخیل پردازی بیننده بر روی صندلی سینماست این فیلم نیاز به تخیل قوی بیننده دارد و مطمئنا بیننده ی عادی کمتر قسمت های فیلم را متوجه میشود مطمئنا فیلم نیز بر همین نکته اسوار شده و تاکید زیادی نیز بر این موضوع دارد چنانکه از همان ابتدا ی فیلم آلیس در گذشته و روابطش با پدرش را میبینیم آلیس خیال پرداز ، بعد در تمامی صحنه های مراسم ازدواج نیز او حواسش به چیز دیگریست که بسیاری به خود او نیز این مسئله را گوش زد می کنند. همه فیلم در چند لحظه اتفاق می افتد اما فیلم اینبار به بیننده ثابت میکند که این وقایع خواب نیست در واقع تخیلاتی است که در زندگی واقعی انسان شکل می گیرد فیلم بر همه چیز اشاره میکند اما دقیقا این همان آلیس در سرزمین عجایب نوشته ی لوییس کارول نیست و ماجرا جور دیگری و سالها پس از آخرین ورود آلیس به سرزمین عجایب اتفاق می افتد در حالی که آلیس نوزده ساله این بار باز هم به آندر لند (سرزمین زیر زمین ) می رود و اما همه چیز فرق کرده آلیس دیگر آن آلیس کوچوک قصه نیست او گرچه هنوز خیالپرداز است اما دیگر تمامی ماجراهایش در آندرلند را فراموش کرده و شناخت ساکنین سرزمین عجایب نیز نسبت به او در فیلم با گذشت زمان صورت می گیرد . اگر شما برای دیدن فیلمی با مناظر زیبا به سینما رفتید باید بگم اشتباه کردید زیرا در سرزمین عجایب مانند دنیای واقعی که آلیس در آن زندگی میکند فرق کرده و اینبار از مناظر زیبا خبری نیست خوب البته تلاش تیم برتون نیز بر همین موضوع بوده چرا که اینبار ملکه ی قرمز حکومت میکند ساخت زمینه بسیار حرفه ای صورت گرفته و مشخص است که زمان برده چرا که اگر بخشی از فیلم را نگه دارید در زمینه چیزی می بینید که تاکنون ندیده اید و این مسئله سرزمین عجایب را عجیب تر میکند اما این فضا خسته کننده نیست و شما به راحتی با فیلم ارتباط برقرار میکنید چرا که شما هم از آلیس در سرزمین عجایب چیزی به یاد ندارید تنها این سوال برای شما مطرح می شود و این آنکه مگر سرزمین عجایب زیبا نبود که مطمئنا اگر این سوال را مطرح کنید پاسخ شما این است : خب اینبار ملکه ی قرمز حکومت میکند اما خب این هم قابل توجه است که ملکه ی سفید نیز خواهر ملکه ی قرمز است پس بنابرین گاهی صحنه هایی از ملکه ی سفید نیز مانند حرکات ملکه ی قرمز است . مشکلات زیادی در تهیه این فیلم وجود دارد و شاید سخت ترین مشکل کوچک و بزرگ کردن هاست در واقع در سرزمین عجایب هیچ چیز حد و مرز ندارد و همه چیز عجیب است و تخیلات انسانی را به تصویر میکشد شاید تا به حال پیش آمده از خود بپرسی اگر کله ام گنده تر از بدنم بود چه میشد یا مثال این ها خب اینبار این تخیل را می توانید در شخصیت ملکه ی قرمز ببینید بخشی که بسیاریاز انیماتور ها وجلوه گر ها و حتی تیم برتون را اذیت کرد البته آلیس نیز بار ها بزرگ و کوچک شد اما کوچک و بزرگ کردن تمامی بدن راحت تر از بزرگ کردن یکی از این هاست چرا که با ابزاری که در اختیار است با هربار کوچک کردن سر بدن نیز کوچک و با هربار بزرگ کردن سر بدن نیز بزرگ و متناسب می شود، انیمیشن ها به خوبی به تصویر کشیده شده اما مشخص است که تمامی توان بر واقعی به نظر آمدن کاراکتر ها نیست چرا که توان تیم برتون و دیزنی بیش تر از این هاست و شاید به این دلیل باشد که شما همه چیز باید عجیب به نظر برسد.
در پایان فیلم پس از حکومت ملکه ی سفید بیننده منتظر دیدن دوباره ی سرزمین عجایب زیباست که البته این اتفاق نمی افتد ام در پایان تاکید بر این است که آلیس اینبار سرزمین عجایب را فراموش نکرد و انتهای فیلم برای ساخت ادامه بسیار مناسب و حتی مناسبتر از این قسمت به نظر می رسد . فروش قابل توجه این فیلم که البته همزمان به روز های آخر اکران فیلم آواتار نیز بود بسیار خوب به نظر میرسد و این نشان از موفقیت دوباره ی تیم دیزنی با تیم برتون است.
 صدا ها همگی به برقراری ارتبباط کمک میکند و بازی میا واسیکوسکا در نقش آلیس هم قابل ققبول است چرا که بازی در روی پرده ی سبز ساده به نظر نمیرسد جانی دپ نیز نقش کلاهدوز را به خوبی ایفا کرده بود که البته از او این انتظار نیز میرود. جالب است بداند که این فیلم درجه ی مناسب فیلم کودکان در آمریکا را بالاخره دریافت کرد چرا که نظر بر این بود که شخصیت یک کرم سیگاری زیاد جالب نیست. تقریبا همه چیز خوب به نظر می رسد اما آیا این همان آلیس مورد علاقه ی دیزنی است ؟ اگر این فیلم را ببیند چه می گوید؟؟؟؟
آلیس در IMDB

پیکسار بازهم قوانین را نقض کرد!!!!

داستان اسباب بازی ها 3 در روز اول اکران عمومی اش توانست رکورد موفقیت آمیزی به جا بگذارد به طوری که در روز اول اکران این فیلم 41 میلیون دلار فروش کرد تا به این ترتیب در هفته ی اول 109میلیون دلار فروش داشته باشد . این فیلم قسمت سوم انیمیشن داستان اسباب بازی هاست که بسیاری از منتقدین مانند دیگر فیلم های دنباله دار شرک ، مرد عنکبوتی و... قسمت سوم این انیمیشن را با فروش کمتری پیش بینی می کردند با این حال پیکسار این فرضیه غلط را رد کرد و به این ترتیب مقام اول را از شرک3 که تا کنون مقام اول را با میزان 38 میلیون دلار در اختیار داشت بگیرد و همچنین فروش آلیس در سرزمین عجایب را نیز پشت سر بگذارد انیمیشن وال ئی تاکنون نیز با فروش 23 میلیون دلار مقام اول در این کمپانی را داشت همچنین دو قسمت قبلی این فیلم نیز (داستان اسبا بازی ها 1) 11.5 میلیون دلار و همچنین (داستان اسباب بازی ها 2) 22.6 میلیون دلار فروش داشته اند.
داستان اسباب بازی ها 3 را درIMDB ببینید
پیکسار

از این پس وبلاگ کار خودش را در مرحله ی جدیدی آغاز میکند که مطمئن باشید که هر روز سر نزدن چیزی را از دست می دهید!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

داستان اسباب بازی ها 3

بعد از ویژه نامه ی نوروزی این اولین پست وبلاگه قبول دارم که وبلاگ خیلی وقته که به روز نیست این پست هم زیاد کامل نیست اما قول پست های ویژه ی تابستونی رو از الان میدم چون میدوند دیگه الان فصل امتحاناته و وقت هیچ کاری نیست چه برسه به آپ وبلاگ
سایت پیکسار بالاخره تصویر داستان اسباب بازی های 3 را به همراه وب سایت این انیمیشن چند وقتیه که گذاشته و می تونید به این وب سایت برید و علاوه بر تیزر و خلاصه ی داستان چیزای جالب دیگه هم از این وب بگیرید.
تا تابستان خداحافظ!!!!!!!

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

شاید بشتر او را به عنوان مدیر اپل می شناسید اما باید بدونید که او مدیر عامل استودیو ی پیکسار نیز هست :


استیو جابز
متولد : 24 فوریه 1955 (سن : 55 سال ) در سانفرانسیسکو ، کالیفرنیا ی آمریکا
شغل : رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل اپل و عضو هیئت مدیره شرکت دیزنی
مذهب : بودا
همسر :  Laurene Powell
کودکان : 4 فرزند

زندگینامه : استیون پل جابز یک تاجر آمریکایی و از موسسان و رئیس اجرایی اپل و مدیر عامل استودیو انیمیشن سازی پیکسار خدمت کرده و اکنون عضو شرکت والت دیزنی است.
او با یک تومور سرطانی در لوزالمعده اش دست و پنجه نرم می کند اما این تومور نتوانسته در حرفه ی جابز تاثیر بگذارد یا حتی از سرعتش بکاهد !

او به عنوان مدیر عامل نمونه در دهیه ی پیش انتخاب شد که شاید دلیل این انتخاب نیز همین مساله باشد. اپل با ارائه ی آیپد ها ی نانو تاچ و گوشی آیفون توانست رقبا را پشت سر بگذارد و تاکنون رقیب جدی برای این محصولات اپل پیدا نشده است.
اما مهمترین رقبا ی اپل و استیو جابز گوگل و مایکروسافت است که البته گوگل فاصله اش را تا اپل به حداقل رسانده و باتوجه به ارائه ی تلفن همراه نکسوس وان گوگل اپل احساس ترس کند.
او از موسسان و سهامداران اولیه ی استودیو پیکسار بود . این شرکت در سان رافائل کالیفرنیا تاسیس شد . در سال 2003 و 2004 به دنبال جدا کردن دیزنی و پیکسار از یکدیگر شدند و پیکسار تصمیم به مشارکت با شرکت های دیگری را داشت که البته مورد تایید قرار نگرفت اما آثارشان تقریبا از هم جدا شد.

جابز برنده ی بیش از ده تقدیر نامه است که از مهمترین آن ها
برنده ی مدال فناوری توسط رئیس جمهور رونالد ریگان در سال 1985 شد.
و...


منبع : ویکیپدیا EN
ترجمه: Google Translation
ویرایش : سینمای انیمیشن



زندگینامه ی براد برد که به یاد ماندنی ترین آثار او راتاتویی است:


فیلیپ برادلی برد
متولد : 11 سپتمبر 1957 (سن : 52 سال ) در مونتانا ی ایالات متحده
شغل : بازیگر نقش اول مرد ، انیماتور ، کارگردان و نمایشنامه های رادیویی و تلویزیونی
سالهای فعالیت : از 1979 تا کنون
همسر : Elizabeth Canney از 1988 تاکنون

زندگینامه:
براد برد در مونتانا به دنیا آمد در 11 سالگی وارد تور دیزنی شد و بعد از آن نیز یک انیمیشن 15 دقیقه ای کوتاه کار کرد. او علاقه ی بسیاری به انیمیشن سازی داشت.
او در سال 1975 از دبیرستان Corvallis ، اورگان فارق التحصیل شد.وبعد از آن توسط دیزنی برای حضور در موسسه ی هنر های کالیفرنیا بورس تحصیلی شد.پس از فارق التحصیلی در موسسه ی هنر های کالیفرنیا در دیزنی مشغول به کار شد.او برای اولین باز برنده ی جایزه ی اسکار بهترین فیلم انیمیشن شد و فیلنامه اش نیز در بخش بهترین فیلنامه ی اصلی نامزد دریافت جایزه شد.در اواسط سال 2005 توسط پیکسار از او دعوت شد تا کار راتاتویی را بپذیرد.

فیلم شناسی:
به عنوان انیماتور :
روباه و سگ شکاری (1981)
به عنوان کارگردان :
خانواده ی سگ (1987)
غول آهنی (1999)
شگفت انگیزان (2004)
حمله ی جک جک (2005)
راتاتویی (2007)
1906 (2012)
به عنوان فیلمنامه:
خانواده ی سگ (1987)
غول آهنی (1999)
شگفت انگیزان (2004)
راتاتویی (2007)
1906(2012)
به عنوان بازیگر نقش اول مرد :
شگفت انگیزان (2004)
راتاتویی (2007)


منبع : ویکیپدیا EN
ترجمه: Google Translation
ویرایش : سینمای انیمیشن


جزئیات بیشتر اسکار2010


اسکار 2010 یه جورایی غیر قابل پیش بینی بود چون نظریه ی اکثر منتقدین را رد کرد البته از غیر منتظره ترین بخش ، بخش بهترین فیلم بود که همه منتظر اعلام فیلم آواتار بودند که البته اینطور نشد.
اما یکشنبه شب در اسکار2010 روز خوبی برای پیکسار و پیکساری ها بود :
بهترین تصویر (جوناس ریورا ، تهیه کننده)
بهترین فیلم بلند متحرک (پیت داکتر ، کارگردان)
فیلمنامه اصلی (پیت داکتر ، باب پیترسون ، و تام مک کارتی)
امتیاز اصلی (Michael Giacchino)
ویرایش صدا (Michael Silvers and Tom Myers)


و اما همونطور که انتظار می رفت آپ بهترین انیمیشن بلند شناخته شد.پیت داکتر (تصویر بالا ↑ ) سخنرانی جالب و احساسی و البته غیر منتظره داشت .
اما سال دیگر باید منتظر کدام انیمیشن باشیم ؟

او خالق فیلم هایی چون "درجست و جوی نمو" و "وال - ئی" که هردو شاهکار و پرفروش بودند ، است:

اندرو استانتون
متولد: 3 دسامبر 1965 (سن:44 سال ) در ماساچوست آمریکا
شغل : کارگردان ، تهیه کننده ، فیلنامه نویس ، بازیگر صدا (دولور)
سالهای فعالیت : از 1995 تا کنون
همسر : جولی استانتون

اندرو استانتون خالق آثاری چون وال ئی و  در جست جوی نمو است که هردو فیلم برنده ی جایزه ی اسکار شده اند .او در ماساچوست به دنیا آمده و در استودیو انیمیشن سازی پیکسار به عنوان کارگردان ، فیلنامه نویس ، تهیه کننده و دوبلور مشغول به کار است. و هم اکنون مشغول ساخت فیلم جان کارتر مریخی است.
او در سال 1987 فارق التحصیل از دانشگاه شد . او در ماه ژانویه 1990 به عنوان فرد دوم استودیو ی پیکسار مشغول به کار شد . (فرد اول جان لستر بود)
او یک پسر به نام بن و یک دختر به نام ادری دارد که و در دره آسیاب کالیفرنیا زندگی می کند.
فیلم شناسی :
داستان اسباب بازی (1995)  به عنوان داستان و فیلنامه و صدا(صداهای اضافی)
A Bug's Life  (زندگی اشکالات) (1998)   به عنوان دستیار کارگردان ، داستان ، فیلنامه  و صدا
داستان اسباب بازی ها 2 (1999) به عنوان داستان ، فیلنامه و صدا (صدای امپراطور زرگ)
کارخانه هیولا (2001) به عنوان تهیه کننده و فیلمنامه
در جست و جوی نمو (2003) به عنوان کارگردان ، داستان و فیلمنامه
شگفت انگیزان (2004) به عنوان صدا(صداهای اضافی)
ماشین ها (2006) به عنوان صدا(صدای فرد)
راتاتویی(2007) به عنوان تهیه کننده اجرایی
وال- ئی (2008) به عنوان کارگردان ، نویسنده و صدای شخصیت انسان
بالا(UP) (2009) به عنوان تهیه کننده اجرایی
داستان اسباب بازی ها 3(2010)
جان کارتر مریخی (2012) به عنوان کارگردان و نویسنده


منبع : ویکیپدیا EN
ترجمه: Google Translation
ویرایش : سینمای انیمیشن


سیما و انیمیشن

در آخرین سه شنبه ی سال یا همون چهارشنبه سوری طبق هر سال تلویزیون فیلم های برتر آرشیوش را پخش کرد . در واقع توی همچین وقت هایی تلویزیون مردم را غافلگیر میکنه .اما فیلم های امسال با سال قبل چه فرقی داشت ؟
امسال علاوه بر فیلم های سینمایی که اکثرا مال چند سال پیش در کشور های خارجی اکران شده اند و یا خود تلویزیون بار ها این فیلم هارا پخش کرده شبکه ی دو سه انیمیشن پخش کرد که در سال 2009 جز پرفروش ترین انیمیشن های سال بودند یعنی:
عصر یخبندان3 (به همراه نسخه ی کوتاه فیلم)
آسترو
آپ(UP) (یا به قول خود شبکه انیمیشن"پرواز")
همه چیز خوب بود اما دلیل اینکه اسم انیمیشن بالا را به پرواز تغییر داده بودند مشخص نبود ،به هر حال جای تشویق داره که تلویزیون داره این انیمیشن هارا پخش می کنه و کم کم داره انیمیشن هم در بین مردم جا باز میکنه ، تقریبا حذفیات هم غیر قابل قبول بودن و از نظر من فکر کنم به خاطر زمان کم پخش بود چون جاهای عجیب غریبی حذف شده بودند و میشه گفت حذفیات شکل سانسور نداشتند ، جالبتر و بهتر این که بین این انیمیشن ها پیام های بازرگانی هم نبود  تا جایی که حتی بین آسترو و آپ هم هیچ پیام بازرگانی نبود اما این هم ازنظر من باید به حساب کمبود وقت شبکه گذاشت. راستی دوبله ها هم جالب و قابل قبول بودند اما ظاهرا این دوبله ها مخصوص کودکن بود و نباید فراموش کنیم که شبکه ی دو الان شبکه ی کودک و نوجوانه و در اولویت کودکان قرار دارند.

ویژه نامه نوروز


این ویژه نامه چه فرقی با با بقیه قسمت های وبلاگ داره؟ درواقع همون بخش های وبلاگ است که یک جا جمع شده سال قبل تمامی خبر ها و نقد ها را در یک فایل اسلاید پاورپوینت ساختیم که البته همه چیز خوب بود به جز این سرعت های اینترنت توی ایران که خیلی ها نتونستند این ویژه نامه را ببینند تازه علاوه بر اون آپلود فایل اسلاید هم به زمان زیادی نیاز داشت که مارا از برنامه عقب می انداخت برای همین امسال ویژه نامه به صورت پست های معمولی اما با مطالب جذاب تر خواهیم داشت.
جالبترین بخش این ویژه نامه بخش زندگینامه است که کمتر یا اصلا وبلاگی در مورد انیمیشن این بخش را داشته باشه که در این ویژه نامه میخواهیم حداقل دو زندگینامه را در این بخش از ویژه نامه جا بدهیم.
بخش دیگر پرداختن به اسکار و بحث در مورد چند انیمیشن است که در ویژه نامه ی اسکار که شامل دو بخش بود قول داده بودم.
وبالاخره خبر های سینمای انیمیشن که در همه ی ویژه نامه ها نقش اول را داره.
اما این ویژه نامه بخش های متنوع تری هم داره که می شه گفت زیر مجموعه ی چند بخش بالا است.